یا حبیب الباکین

 

با خودم فکر میکنم ، اصلا چرا باید

رباب ، با آب هم قافیه باشد

روضه خوان ها زیادی شلوغش می کنند

حرمله ، آنقدر ها هم که می گویند تیر انداز ماهری نبود.

هدف های روشنی داشت : چشم های عباس ، سینه ی حسین ، گلوی تو

تنها تو بود ی که خوب فهمیدی

استخوانی که در گلوی علی بود ، سه شعبه داشت

شش ماه علی بودن را طاقت آوردی

خون تو جاذبه ی زمین را بی اعتبار کرد

حالا پدرت یک قدم  سوی خیمه می ورد ، بر می گردد

می رود ، بر می گردد

می رود...

می رودپشت خیمه ها

با غلاف شمشیر ، برایت از خاک گهواره بسازد

تا دیگر صدای سم اسب ها بیدارت نکند

رباب

می رسد از راه

با نگاه

با یک جمله کوتاه

آقا!

خودتان که سالمید ان شاالله.

 




دسته بندی : امام حسین ,  عکس ,  عاشورا ,  محرم ,  دلنوشته ,  یاران حسین (ع) ,   , 
برچسب ها :